۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

فراماسونري - نامه پنجم





نامه پنجم

استاد ماسون به جوینده کمال ( حقیقت)


دوست گرامي......سلام
در يادداشت خود نوشته بوديد كه من نوشته ام مدارك را آقاي شريف امامي در اختيار رژيم گذاشته است و در اين زمينه سئوالاتي را طرح نموده بوديد .. .
دوست من در فراماسونري خيانت موجب مرگ است و خائن بسزاي خود مي رسد .
ولي نه بدون محاكمه و دادگاه .
بلكه اگر خيانت كسي مطرح ميشود بايستي در دادگاهي از شوراي عالي به آن رسيدگي شود و در صورت لزوم متهم را نيز براي دفاع حاضر نمايند و او از خود دفاع كند .
از طرفي اصل اوليه خيانت افشاي اسرار و رموز فراماسونري است نه نام افراد .
هرچند كه يك فراماسون نبايد ديگران را به لحاظ امنیتی و مسائل خصوصی معرفي كند و مجاز است كه فقط از خود نام ببرد.
در فراماسونري يك فراماسون ابتدا بايد خود و خانواده خود را حفظ كند و بعد برادران فراماسون را .
بنابراين اگر امكان بقتل رسيدن باشد بايستي وسيله دادگاه رسيدگي شود .
من بشما نوشتم :


Douste Man salam , Hich SITE FARSI dar in Mored vojoud nadarad .
dar IRAN dar systeme saltanati faghat yek ketab dar 3 jeld vasilehe ESMAILE RAIIN ba Hazinehe Darbar va ejazehe shah bana be Pishnahade ALALM va hamkarie SAVAC Montasher shod ke Bishtar Janbehe SIASI dasht.
dar Systeme Jomhourie ESSLAMI ham Ketabi tavasote Fardi be name Hoseine MIR va entesharate ELMI Montasher shod keHaman Mataleb ra dar sathi Mahdoudtar va Afzoudeh haii az Name AZA dasht .
ke Ahamiate An be Nazare Man LISTE name AFRAD boud ke GOUYA Az tarighe Aghaye SHARIF EMAMI Ostade AZAM va MONSHIE GRAND LOJE IRAN AGHAYE SALSABILI dar ekhtiare Anan Gozashteh shodeh boud .
Akhiran dar Kharej Niz Ketabi tavasote AMIRE NEJAT dar kanada Montasher shodeh ke be Nazare Man Monsefaneh Mibashad . Choun be GHARARE ettela Ou Khod FRAMASON BOUDEH ast .
vagarna hich ketabe digari yaft nemishavad. eradatmand

گويا از طريق آقاي مهندس شريف امامي ویا آقاي سلسبيلي منشي گراند لژ در اختيار آنان گذاشته شده باشد .
اين مطلبي بوده كه عده زيادي از فراماسون های ایرانی برآن عقيده داشته اند از جمله خود من .
چون اين نامها كه من ديدم فقط ميتوانسته در اختيارآن دونفر باشد ولا غير.
از طرفي از هردو آقايان در اين مورد سئوال شده و اظهار داشته اند كه :
در آن زمان كه ما مخفي شده بوديم اين مدارك را در حال مصادره اموال و خانه از محل زندگي ما بدست آورده اندو ما در اختيار آنان نگذاشته ايم.
ولي در كنار همين اسامي به دست نوشته هايي برخورد ميكنيم كه نوشته شده:
" او را نمي شناسم" و يا " نام لژ هاي آنها را تغيير داده كه او بعدا به آن لژ منتقل شده است" و اين از اطلاعات حتمي آقاي سلسبيلي است .
از سوي ديگر خروج اسرار آميز آقاي شريف امامي از ايران و حضور آقاي سلسبيلي در ايران همه حكايت از يك سازش پنهانی مي كند.
كه البته بايستي دادگاهي در شوراي عالي به آن رسيدگي و مجازات را تعيين كند .
خوب توجه داشته باشيد كه من صريحا ننوشته ام كه آقاي شريف امامي يا سلسبيلي آنها را به ايشان داده اند .

نوشته ام گويا ! كه البته اين كلمه گويا ارتباط با شواهدي دارد كه مشاهده ميشود.
ولي از ابتداء انتخاب آقاي شريف امامي رئيس لژ آلماني بعنوان استاد اعظم لژ اسكاتي اشتباه بوده و انتخابي سياسي شده است .
چون در آن زمان آقاي شريف امامي داراي نفوذ و قدرت غير قابل تصوري بوده و مورد اعتماد شاه .
انتخاب بيشتر سياسي بود تا طريقتي .



شب خوش. استاد

۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

فراماسونري - نامه چهارم استاد ماسون به جوينده کمال



نامه چهارم


Douste Man salam , Hich SITE FARSI dar in Mored vojoud nadarad .
dar IRAN dar systeme saltanati faghat yek ketab dar 3 jeld vasilehe ESMAILE RAIIN ba Hazinehe Darbar va ejazehe shah bana be Pishnahade ALALM va hamkarie SAVAC Montasher shod ke Bishtar Janbehe SIASI dasht.
dar Systeme Jomhourie ESSLAMI ham Ketabi tavasote Fardi be name Hoseine MIR va entesharate ELMI Montasher shod keHaman Mataleb ra dar sathi Mahdoudtar va Afzoudeh haii az Name AZA dasht .
ke Ahamiate An be Nazare Man LISTE name AFRAD boud ke GOUYA Az tarighe Aghaye SHARIF EMAMI Ostade AZAM va MONSHIE GRAND LOJE IRAN AGHAYE SALSABILI dar ekhtiare Anan Gozashteh shodeh boud .
Akhiran dar Kharej Niz Ketabi tavasote AMIRE NEJAT dar kanada Montasher shodeh ke be Nazare Man Monsefaneh Mibashad . vagarna hich ketabe digari yaft nemishavad .
.....

دوست من سلام .
هیچ سایت فارسی در این مورد وجود ندارد .
در ایران در سیستم سلطنتی فقط یک کتاب در 3 جلد وسیله اسماعیل رائین به هزینه دربار و اجازه شاه بنا به پیشنهاد آقای اسدالله علم و همکاری و حمایت ساواک منتشر شد که بیشتر جنبه سیاسی داشت.
در سیستم جمهوری اسلامی هم کتابی توسط فردی بنام حسین میر و انتشارات علمی منتشرشد که همان مطالب را در سطحی محدودتر و افزوده هائی از اعضاء داشت .

که اهمیت آن به نظر من لیست نام افراد بود که گویا از طریق آقای شریف امامی استاد اعظم و یا منشی لژ بزرگ ایران آقای علی اصغر سلسبیلی در اختیار آنان گذاشته شده بود .
اخیرا در خارج نیز کتابی توسط امیر نجاتی در کانادا منتشر شده که به نظر من منصفانه میباشد.
وگرنه هیچ کتاب دیگری یافت نمی شود.



شب خوش .استاد

*

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

نامه اي ديگر از جوينده کمال ( حقبقت)

استاد گرامي سلام
متن نامه هايي كه تاكنون نوشته ايدخواندم.
البته همانطوركه درنامه اول هم نوشتم، سئوالات ريز و درشت بيشماري در مورد فراماسونري دارم كه درفرصت مناسب مطرح خواهم نمود.
اماسئوالاتي كه خواندن متنهاي ارسالي شما برايم به دنبال داشته به شرح زيرهستند:

1- اصول فراماسونري برمبناي "آزادي- برابري- برادري"است.
اين موارد مانند شعار "اسقلال – آزادي – جمهوري اسلامي" و ساير شعارها ، درحد تئوري است.
اما مسلماً براي دستيابي به اين اصول تئوريك نياز به برنامه ريزي وعملكرد منطقي است والا سرنوشت فراماسونري نيز مانند جمهوري اسلامي است.
كلاً فراماسونري براي رسيدن به اين اصول چه برنامه هايي دارد و اهرمهاي اجرائي آن چيست.
البته شايد جواب اين سئوال در قسمتي كه قبلاً درخواست نموده بودم وآن "نقش سياسي،اجتماعي وفرهنگي" فراماسونري درايران است،داده شود.
1 - اصول سه گانه فوق بسياركلي هستند.
مسلماً براي توضيح و تفسير بيشتراين اصول، نيازبه شرح وتفسيراست.
مثلاًواژه «آزادي»يا«برابري»يا«برادري»چه مفهومي براي فراماسونرها دارد؟
آيا آنچه يك عضو ايراني از اين مفاهيم مي فهمد با آنچه يك عضو اروپائي يا آفريقائي كه در بستر فرهنگي متفاوتي رشد كرده يكسان است؟
بنابراين نمي توان به راحتي ازاين مطلب گذشت.
مخصوصاًاينكه براي رسيدن به«آزادي»درجوامع گوناگون عملكردهاي گوناگوني لازم است.
حال اگر تمركزي روي اين اصول نباشد، هر لژ دركشوري معين اصولي را دنبال خواهد كرد كه ممكن است بااصول لژهاي ديگر در كشورهاي ديگر كاملاً متفاوت باشد.
آيا قوانين خاصي براي پيوند بين لژهاي كشورهاي مختلف وجود دارد يااينكه لژهاي فراماسونري مانند جزايري مجزا و دور از هم قرار دارند؟
1 - براي پيوستن يك عضوجديد به يك لژ چه شرايطي وجوددارد.
آيااين پيوند جديد تنها با معرفي يك عضو قديمي صورت مي گيرد يا موقعيت خاص اجتماعي،فرهنگي ياعلمي وجوددارد؟
2 - درنامه اي كه درمورد«سايتهاي فارسي»نوشته بوديد به اين نكته اشاره كرده بوديد كه آقاي «شريف امامي» درسمت استاداعظم مبادرت به افشاي نام افراد فراماسون نموده است.
چگونه كسي بااين درجه و مقام حاضر به چنين كاري شده است؟
چه اصول اخلاقي بين فراماسونها لازم الاجراست؟
حال كه كسي چنين خطائي مرتكب شده عكس العمل فراماسونري چيست؟
و آيا دراين گونه مواقع قدرت اجرائي دارند يا نه.
سئوالات بيشمارند و وقت بنده وشما محدود.
مسلماً بعداً هم مزاحم شما خواهم شد.

ارادتمند: جوینده حقیقت
24/11/85

۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

نامه سوم استاد ماسون با جوينده کمال( حقيقت)


نامه سوم

نوشته اید:
4- اصول اوليه وزيربنائي فراماسوني چيست.

بطور كلي ديكتاتورها - كمونيستها - متعصبين مذهبي دشمنان اصلي فراماسونها را تشكيل مي دهند .

بهمين دليل در اينگونه كشورها تشكيلات بطور كامل مخفي اداره ميشوند.
كما اينكه با آنكه شاه و حكومت از وجود تشكيلات فراماسونهاي ايراني خبر داشتند .
و حتي در زماني كه نخست وزير و رئيس مجلس سنا ، فراماسون بودند ، اداره تشكيلات در ايران مخفي بود .
اصول اوليه و زير بنايي فراماسوني در قديم حفظ و حراست دانش و تخصص ها بوده و درفراماسونري مدرن و وضع فعلي آزادي - برادري - برابري ميباشد .
اگرچه در قديم هنر و تخصص نقش عمده اي در تشكيلات داشته ولي در فراماسونري جديد مزيت خاصي ندارد .
ارتباط فكري فراماسونها را با نحله هاي سري و آنچه را كه شما ذكر كرده ايد .
من هيچ اطلاعي ندارم .

نوشته اید:
5 - آيااين اصول دركتابي جمع آوري شده اند ياخير.
در مورد اينكه آيا اصول فراماسونري در كتابي جمع آوري شده است بايستي بگويم : آري.
و كتابهاي فراواني در اين زمينه وجود دارد كه به زبانهاي زنده دنيا نوشته شده و در اروپا و خصوصا از مراكز فراماسونري مي توان دريافت نمود.
و ميتوان به جرائت گفت كه هيچ سوژه اي چون فراماسونري در كتابها نيامده است و بيش از 90000 جلد كتاب برابر آخرين آمار در اين زمينه نوشته شده است .

نوشته اید:
6- نقش هنرها و ادبيات درمعرفي اصول فراماسونري چيست.كدام رمان يا داستان رامي شناسيد كه برمبناي اصول فراماسونري نوشته شده باشند.(مانند رمان «تهوع»سارتركه براي معرفي اصول«اگزيستانسياليسم»نوشته شده است.)
در مورد ادبيات كافيست كه به نام گوته آلماني ( حافظ اروپايي) اشاره كنم كه از فراماسونهاي الماني بوده است و موزارت موزيسين و ديگران ...
اما اينكه نقش هنرها و ادبيات در معرفي اصول فراماسونري چيست .
بايد بگويم همانگونه كه اين تشكيلات ابتداء براساس يك تشكل هنري حرفه ای « بنايي - سنگتراشي - نقاشي - و كاشيكاري و ... » برپا گرديده است بنابراين سمبولهاي بسياري را از قبيل «پرگار - گونيا - خطكش - چکش – قلم سنگتراشی – مکعب – مستطیل مثلث - زاويه ها و دايره - و ...» در معرفي خود دارد .
که هر یک معنی و تفسیر خاص خود را دارد که فقط یک فراماسون از ان آگاه است .

نوشته اید:
7-آيا درفراماسونري هم انشعاب ديده مي شود يا كه مكتبي يكپارچه است.
در فراماسونري انشعاب وجود ندارد .
در تشكيلات ماسونيك تغييرات اصلي مربوط به چند موضوع است كه در زير ميآورم :
فراماسونهاي جهان هريك به لژي كه تابع واجازه يافته از يك طريقت است وابسته هستند.
و ماسونيت درهركشور برطبق آيين طريقت خاص به كارهاي ماسوني مي پردازند .
اين طريقت ها عبارتند از:
طريقت يورك : با 12 درجه كه بيشتر در كشورهاي انگليسي زبان و فراماسونري آمريكايي معمول است .
طريقت فرانسوي : با 7 درجه كه در لژهاي تحت رهبري گراند اوريان فرانسه ( شرق اعظم فرانسه ) معمول است .
طريقت سوئدي : با 12 يا 13 درجه كه در كشورهاي اسكانديناوي معمول است .
طريقت اسكاتيش : با 30 يا 33 درجه كه در بيشتر كشورهاي لاتيني نژاد آمريكاي لاتين انتشار دارد .
گراند لژ ايران وابسته به طريقت اسكاتي كه آنرا طريقت اسكاتي كهن و پذيرفته شده مينامند و به گراند لژ ناسیونال دو فرانس وابسته بوده که این گراند لژ هم خود به طریقت اسکاتی کهن و پذیرفته شده وابسته است . .
در همه طريقت ها 3 درجه اول ( كه شامل . شاگرد - يار - استاد ) مي باشد .
از عمده ترين درجات اصلي ميباشد كه بايستي هر فراماسون آن را سِير كرده باشد .
و بيشترين لژ هاي جهان در همين 3 درجه كار مي كنند و درجات بالاتر در آنها مطرح نيست .
يك فراماسون بطور عادي در 3 مورد از عضويت خلع ميشود:
اول عدم شركت در جلسات بدون عذر موجه .
دوم عدم پرداخت حق عضويت ( تعهدات مالي) .
سوم ارتکاب به خیانت و یا تخلف عمده که دادگاه شورایعالی رای به اخراج صادر کند.
اعضاي لژهاي وابسته به طريقت اسكاتي مجاز به شركت در لژهاي تابع طريقت فرانسوي (گراند اوريان )نمي باشند .
در لژهاي تابع طريقت فرانسوي ( گراند اوريان ) اصل بر بي خدايي است و زنان نيز شركت دارند .
و در لژهاي جداگانه و يا مخلوط شركت مي كنند .
در لژهاي وابسته به طريقت اسكاتي و بتبع آن در گراند لژ ناسيونال دوفرانس و لژهاي اجازه داده از سوي اين دو گراند لژ ( لژ بزرگ ايران) مسئله مذهب نقش ندارد و فقط خداشناسي مورد نظر است .
و هرتازه وارد به كتاب مذهبي خود و يا به قانون اساسی فراماسونري بنايان آزاد و شناخته شده سوگند ياد مي كند .
زنان در اين طريقت ورودشان ممنوع است .
دوست من تا اينجا فكر مي كنم كه تا سئوال هشتم را پاسخ گفته باشم .
اگر در اين زمينه سئوالي است بفرماييد تا بعدا به آغاز فراماسونري در ايران بپردازيم .
در مورد اينكه آيا فراماسونري تابع اصول واحدي است يا چون جزاير متفرقي در جهان و جدا از هم عمل مي كنند .
همانطور كه در معرفي طريقت ها گفتم .
هرگراند لژ يا لژ تابع طريقتي است وانجام مقررات ان تابع آن طريقت است.
هرچند كه ممكن است در بعضی موارد با طريقت ديگر در تناقض باشد ولي در اصول اولیه و اصلی مشترک و واحد هستند.
و تبعيت از طريقت خودش الزامي است و نمي توان از آن سرپيچي نمود .
بنابراين ميتوان باين شكل مجسم كرد كه چند كشور بزرگ وجود دارد و بينهايت مستعمرات كه قوانين و مقررات آن كشورهاي بزرگ را كه بر آنها حكم ميرانند اجراء مي كنند.
بنابراين در هر طريقت اجبارا احكام و مقررات مورد توجه بوده و سرپيچي از آن ممكن نيست .
در مورد انشعاب بايستي بگويم :
آنچه ميتوان به آن نام انشعاب داد اتفاقاتي بوده كه در گذشته افتاده و طريقت ها از يكديگر متمايز شده اند و پس از سال 1350 ميلادي كه قانون اساسي نوشته شده انشعابي صورت نگرفته است .
اگر تا اينجا سئوالي نيست در نامه بعدي به پرسشهاي ديگر پاسخ خواهم گفت .


شب خوش . استاد


*

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

نامه دوم استاد ماسون به جوينده کمال


نامه دوم
نوشته اید:
2- فراماسونها چه ارتباط فكري با نحله هاي سرّي ديگر مانند «گنوستيكها»،«كاتارها»،«شواليه هاي صليب گل سرخ»،«شواليه هاي صهيون»،«كابالاتيستها»وغيره دارد.
زماني كه قرار ميشد ساختمان معبدي يا كليسايي و يا كاخي عظيم آغاز شود.
از بنايان و استادان اين حرفه دعوت ميشد تا از اقصي نقاط به محل بيآيند و با همكاري هم اين مهم را انجام دهند .


و يا خود آنان شخصا بار سفر مي بستند و به محل مي رفتند تا هنر خود را ارائه دهند .
آنان براي آنكه همكاران خود را بشناسند علائم و رموزي را مختص خود داشتند كه با نماياندن آن همديگر را ميشناختند .
محلي را كه آنان جمع ميشدند كارگاه يا " لژ" ميناميدند و در آنجا بكار مشغول مي شدند.
لژها بنا به نحوه كار و سطح اطلاعات درجاتي داشته .
براي نمونه هيچگاه كارگر ساده يا( مبتدي) و يا كارآموز و يا (شاگرد بنا) در لژ استاد بنايان حضور نمي داشته است .
پس از انجام كار روزانه كه كارگاه تعطيل ميشد مي گفتند لژ تعطيل گرديد .
بنابراين باز توجه پيدا مي كنيم كه اساس كار فراماسونري بر مبناي يك سنديكاي تخصصي و حرفه اي بوده است تا بر اساس مكاتب .
در قديم زمانيكه كار ساختمان معبد يا كليسا و يا كاخ خاتمه مي يافت كارگاه ( لژ) منحل ميشد و استادان و بنايان و كارآموزها به موطن و محل خود بازميگشتند تا در برنامه كارگاه ديگري شركت جويند.
و چون آنان ميتوانستند به آزادي به نقاط مختلف جهان سفر كنند از اين رو نام خود را بنايان آزاد گذاشتند.
بعدها استادان رشته هاي ديگري از جمله مجسمه سازان - نقاشان - كاشيكاران ...نيز به آنان پيوستند .
تا كنون بيش از 90000جلد كتاب درباره فراماسونري به زبانهاي مختلف دنيا نوشته شده است .
تاريخ پيدايش فراماسونري را مي توان به دو دوره ي متمايز تقسيم كرد :
1 - دوره باستان يا ماقبل سال 1717 ميلادي كه با افسانه سرائي و داستان سازي قرين است .
2 - دوره نوين كه از سال 1717 ميلادي سرآغاز آنست و فراماسونها بخصوص فراماسونهاي مغرب زمين اين دوره را "فراماسونري مدرن " مينامند .
معماران و بنايان و نقاشان و مجسمه سازان و كاشيكاران و سنگتراشان اغلب سواد نداشتند .
ولي ظاهرا به علوم فيزيك و شيمي و رياضيات ترسيمي(هندسه) آشنايي داشتند .
و هم اينان بودند كه بناهاي بزرگ را ايجاد كردند كه مهمترين آنها كليساي سنت دنيس در فرانسه است كه در سال 1140 ميلادي بنا شده است .
من از هرگونه ارتباط فکری فراماسونری با نحله های سری بی اطلاع هستم .
و فراماسونری اولیه را یک سندیکای تخصصی و حرفه ای میدانم نه مکتب و نحله سری .

نوشته اید:
3- اولين كشوري كه فراماسونري درآن پاگرفت چه كشوري بود.
مقارن همين ايام در انگلستان تلاش فراوان وجود داشت تا چند كليساي بزرگ بنا شود .
هزينه اين كليساها همگي از محل جمع آوري اعانه انجام شد .
به اين منظور يكي از استاد بنايان به سمت استاد بزرگ برگزيده شد تا در امر جمع آوري اعانه و انتخاب هنرمندان كارآزموده و واگذاري كار به آنان نظارت نمايد .
استاد بزرگ ، جمعي از بنايان آزاد را كه در سراسر قاره اروپا پراكنده بودند و بكار ساختمان معابد دست داشتند را دعوت نمود تا به انگلستان بروند .
و براي محل اقامت آنان محل هايي را بنام« لژ» اختصاص دادند و از سوي استاد بزرگ يكي از استاد بنايان بعنوان مسئول آنان تعيين گرديد كه بعنوان «رئيس لژ» برگزيده شد .
استاد بزرگ يا بزرگ استاد نقش رئيس پروژه را داشت و بكليه امورواقف و سرآمد بود.
لژ بعنوان كارگاه بود و در كنار لژ ساختماني وجود داشت كه محل نگاهداري نقشه ها و ابزارها و مدارك مربوط به ساختمان بود.
براي كارها از كارگران كه مزد ناچيزي دريافت مي كردند استفاده ميشد .
ولي اين كارگران حق نداشتند كه به رموز و فنون طراحي كه به بنايان و متخصصين اختصاص داشت آگاهي يابند .
هنگامي كه كار ساختمان تمام ميشد لژ منحل مي شد و هنرمندان براي ايجاد ساختماني ديگر به محل ديگري و شهري ديگر كوچ مي كردند .
چندصدسال اين وضع وجود داشت و ايجاد بناهاي بزرگ در اروپا ادامه داشت .
تا اينكه در اواسط قرن چهاردهم در يورك 50 كيلومتري لندن وقتي ساختمان كليساي يورك پايان گرفت برخلاف سنت و روش پيشين لژ منحل نشد.
و بدين منوال " اولين لژ ثابت فراماسونري بنايان آزاد " در ايالت يورك انگليس بنيانگذاري شد .
در نتيجه براي نخستين بار " لژ بنايان آزاد" از صورت محل اجتماع موقت هنرمندان و بنايان آزاد و كارگران حرفه اي خارج شد و بصورت محل دائمي درآمد .(مرکز سندیکای تخصصی و حرفه ای جهان).
در سال 1350ميلادي ، قانون و دستورات مربوط به نخستين لژ بنايان آزاد پذيرفته شده (Free and Accepted Masons ) به رشته تحرير درآمد و به ثبت رسيد .
و سپس در فاصله ي بين سالهاي 1350 تا 1410 ميلادي قانون اساسي فراماسونري بنام " ريجيوس مانسكريپت " ( Regius Manusript ) نوشته شد .
اين مدارك تاريخي كهنسال ترين مدرك موجود در فراماسونري مدرن بشمار مي آيد .
لژهائي كه از آن تاريخ به بعد يا بتدريج و يا بطور دائم تشكيل ميشد ، محل تدريس فلسفه و اصول " آزادي - برادري - برابري" بود و بسياري از بنايان آزاد و حرفه اي نيزكه در سراسر اروپا متفرق بودند به لژ دائمي پيوستند .


در دهه اول قرن هجدهم ميلادي ، كم و بيش دويست لژ بطريق فوق در انگليس تاسيس شد كه عضويت دربعضي از آنها اختصاص به فراماسونهاي حرفه اي(1) داشت و برخي دگر از فراماسونهاي مجازي ( 2) بودند .
تعدادي از لژها نيز از هردو گروه تركيب شده بود .
(1 - فراماسونهاي حرفه اي ، بنايان آزاد بودند كه قبل از سال 1717 ميلادي و كمي پس از آن در لژهاي حرفه اي عضويت داشته اند.
2 - فراماسونهاي مجازي افرادی هستند كه در آن رشته ها تخصصي نداشتند ولي در رشته هاي ديگر آشنايي داشتند و يا آنكه بنا به شخصيت و تفكر و عملكرد آنان پذيرفتهشده بودند . تا در عضويت لژها درآيند.)
( البته درحال حاضر همه لژها شامل بنايان آزاد مجازي هستند و ديگر تخصص در امر ساختمان مطرح نيست و بهمين دليل آنان را فراماسونهاي مجازي مينامند. )
در سال 1717 ميلادي ، چند لژ اجتماع كردند و تحت عنوان " اتحاديه فراماسونري " لژ بزرگ لندن را بنيانگذاري نمودند .
از بدو پيدايش ، فراماسون ها مردماني مذهبي بودند كه به كليساي كاتوليك تعلق داشتند .
پس از تاسيس لژ بزرگ لندن ، ساير شعبات مسيحيت نيز به عضويت لژها پذيرفته شدند وسپس به تدريج شرط اول عضويت درلژها، ايمان به خداوند قرارداده شد.
با اين حال چون در مذهب كاتوليكي اقرار از اركان اصلي محسوب ميشود و بر عكس در فراماسونري اقرار بر خلاف اصول عقايد و معتقدات است ، كاتوليكهاي متعصب از عضويت در لژهاي فراماسونري رويگردان هستند .
لژهاي فراماسونري محل عبادت نيست و يك فراماسون به مذهب ويژه خود كه به آن معتقد است بستگي دارد .
هنگام تشريفات ورود هيچگونه آزمايش مذهبي از داوطلبان بعمل نمي آيد و تنها اثري كه از مذهب ديده ميشود ، كتاب آسماني داوطلب است كه در بالاي محراب قرار داده ميشود و به آن سوگند ياد مي كند .
مباحث سياسي و مذهبي در لژ مجاز نيست و فراماسونها در انتخاب راه و روش سياسي و اعتقادات ديني خود از آزادي كامل برخوردارند .
اصول برادري و برابري وتعاون در سر لوحه ي مرام فراماسونها قرار دارد (LIBERTE - EGALITE - FRATERNITE شعاري كه در بالاي سر در وزارت دادگستري فرانسه و بسياري از اينگونه تاسيسات بچشم مي خورد" آزادي - برابري - برادري" )



شب خوش . استاد
*

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

گفت گوي کتبي




گفت و گو با استاد فراماسون
آنچه را در زیر می خوانید
سئوالاتی است که یک جوینده حقیقت از یک استاد فراماسون کرده

واستاد به او پاسخ داده است .



دوست من ،
آنچه را شما در اين يادداشت نوشته بوديد فكر كنم براي يكسال پاسخ گويي كافي باشد . (شوخي كردم )
بهر حال من هم پاسخ ها را تا حدودي كلي مي دهم .
شايد پاسخ بسياري از سئوالات ديگر در لابلاي پاسخ به اين سئوالات داده شده باشد .
اينكه نوشته ايد :
1 – مسلما ًفراماسونري هم مانند هرمكتب فكري برپايه مكاتب ديگر بنيان يافته و مانند هر مكتبي در طول زمان دچار تحولات فراواني بوده وهست.
مي خواهم بدانم ريشه هاي فراماسوني چه مكاتبي هستند و اولين بار در كدام تاريخ اين مواد اوليه باهم تركيب شده ونام«فراماسوني»يافته اند.
بايد به شما اينگونه پاسخ دهم كه :
فراماسونها معتقدند كه پيدايش فراماسونري در زمان حضرت سليمان بوده و نخستين لژ را سليمان بنا نهاده و نخستين استاد فراماسون نيز حضرت سليمان بوده و ساختمان معبد سليمان در اورشليم نيز با فراماسونري ارتباط داشته ...
اما شايد اين افسانه اي بيش نباشد! .
مي گويند در سال 480 ميلادي يعني در همان سالي كه بني اسرائيل از خاك مصر رانده شد - در ماه " زيو" دومين ماه از چهارمين سال سلطنت "سليمان " ساختمان معبد " سليمان " در شهر " بيت المقدس" آغاز گرديد .
بنايان بسياري از اطراف و اكناف جهان در بيت المقدس گردهم آمدند تا حاصل هنر و تخصص خويش را به " سليمان " عرضه دارند و در بناي مقدس سهيم گردند .
( در آن دوران و عهد قديم تعداد متخصصين در ايجاد ساختمانهاي بزرگ در هر كشور و منطقه انگشت شمار بودند و هر زمان كه قرار بود معبدي - كليسيايي - و كاخي عظيم ساخته شود از اين متخصصين كه بنا ناميده مي شدند دعوت بعمل مي آمد تا در آن نقطه گردهم آيند و با همكاري آنان آن معبد ايجاد گردد . )
با اين ترتيب مي توان گفت كه اساس فراماسونري ، تكيه بر يك سنديكاي شغلي داشته است .
در راس سازندگان معبد سليمان نخست حضرت سليمان و سپس دو نفر بناي كارآزموده بنام " هيرام شهريار " و " هيرام آبيف " قرار داشتند كه آنان را استاد بنا مي گفتند .
افرادي كه در ساختمان معبد انتخاب شده بودند به سه طبقه تقسيم مي شدند :
1 - كارآموز
2 - بناها
3 - استاد بناها
1 - كارآموز يا (مبتدي )، كارگران ساده اي بودند كه فقط بكارهاي ساده اشتغال داشتند مثلا شكستن سنگها و كارهاي ابتدايي.
2 - بناها يا ( شاگرد بناها ) به كارهاي كمي اساسي تر مانند تراشيدن سنكها بصورت مكعب و امثال آن اشتغال داشتند.
3 - استاد بناها كه طراحان پروژه و مجريان و ناظرين بر اجراي كارهاي تخصصي بودند .
براي مثال ايجاد طاقنماها و بررسي چگونگي چفت و بست هاي چهارطاقي ها ومطالعه مقاومت زمين و كارهاي تخصصي در ايجاد ساختمانهاي عظيم .
بنابراين با توجه به شبكه و طبقه بندي اين مجموعه مي توان پذيرفت كه اساس اين جمعيت حفظ و حراست علوم و دانشي بوده كه مختص آنان بوده است و از سويي اعتبار و احترام آنان بستگي به حفظ آن داشته است .
مي گويند " ... حضرت سليمان مقرر داشت همه ي كارگراني كه در ساختمان معبد دست داشتند زير نظارت "هيرام آبيف " قرار گيرند .
هيرام آبيف ، معمار كاركشته اي بود كه پادشاه " صور " براي بناي معبد به سليمان هديه داده بود .
هيرام آبيف ، سرآمد معماران جهان بود .
در حرفه خويش استادي بي همتا بشمار ميرفت و او بود كه معبد را بنا نهاد و تاج طلائي " سليمان " را طراحي كرد .
تمام زواياي تاريك كاخ سليمان از پرتو دانش و هنر او منور گرديد .
و تمام اسرار و واژه هاي مربوط به ورود به معبد در لوح سينه ي او محفوظ ....
گوشه اي از معبد نبود كه بر او مجهول بوده و نقطه اي وجود نداشت كه از پرگار و گونياي او بهره ور نشده باشد .
واژه عبور ( رمز) به معبد را با زنجير طلائي برگردن داشت و هيچگاه از خويش دور نميداشت.
قلب او مخزن اسرار سليمان بود .
دانش و هنر هيرام آبيف و نبوغ او حس حسادت بسياري از هنرمندان و بناياني را كه در بناي معبد سليمان سهيم بودند برانگيخت.
" كتاب اول پادشاهان " در باب هفتم داستان پيدايش معبد سليمان را چنين توصيف ميكند ....
قبل از پايان ساختمان معبد سليمان تعداد 15 نفر از استادان معمار (استاد فراماسون )كه شايد از علاقه ي حضرت سليمان به " هيرام آبيف "غبطه مي خوردند بايكديگر متفق شده عليه " هيرام " توطئه اي ترتيب دادند تا به هر طريقي اسرار ورود به معبد را بدست آورند .
دوازده نفر از ايشان ميان راه وحشت زده شدند و از همكاري سرباز زدند .
سه نفر باقي مانده " هيرام آبيف " را بدام افكندند وي را به خارج از شهر بيت المقدس بردند و بناي شكنجه را گذاشتند .
اما " هيرام " از اقرار خودداري نمود و زير شكنجه جان خود را از دست داد .
جنازه او را در كوه " مرياح " نزديك بيت المقدس بخاك سپردند و به شهر مراجعت كردند و براي آنكه محل آنرا گم نكنند شاخه اي از درخت اقاقيا "آكاسيا" را در آن محل در زمين فرو كردند .
سليمان از غيبت طولاني " هيرام" مطلع شد و دستور داد پانزده نفر از محارم به جستجو برخيزند .
سر انجام جنازه " هيرام " را در كوه " مرياخ " يافتند و بنا به دستور سليمان جنازه را به شهر آورده سوگواري ها كردند و آنرا مدفون ساختند ... "
ساختمان معبد سليمان هفت سال بطول انجاميد و عدد هفت در فراماسونري عددي مقدس است .
معبد سليمان سي و سه ذرع ارتفاع - بيست و دو ذرع عرض و شصت و شش ذرع طول داشت و در ساختمان معبد هيچگونه آلات و ابزار فلزي بكار نبرده بودند .
( بعضي از لژ هاي فراماسونري در آمريكا پس از تشريفات ورود نسخه اي از "تورات" را به تازه وارد اهداء مي كنند كه در مقدمه آن به تفصيل راجع به معبد حضرت سليمان سخن آمده است .....)
لژهاي فراماسونري امروز از نظر تزئينات داخلي و علائم و اشارات حتي نقشه ساختمان شباهت كامل به معبد حضرت سليمان دارد .
دوست من در زير چند آدرس را برايتان مينويسم .
شما ميتوانيد از كتابخانه آنها كه به زبانهاي مختلف كتاب دارد استفاده كنيد و اطلاعاتي بسيار بيشتر از مختصري كه من ميدانم دريابيد .
البته من كماكان بتدريج پاسخ شما را خواهم داد .
آدرسهاي زيادي را در محل اين آدرسها ميتوانيد ببينيد كه همه درباره فراماسونري است.
بيش از هر موضوعي در جهان درباره فراماسونري كتاب در زبانهاي مختلف نوشته شده است .
GLNF : Grande Loge Nationale Française
http://www.guigue.org/guigl01-1.htm
http://www.geocities.com/athens/parthenon/7492/


شب خوش : استاد

*

مصاحبه کتبي





دوست گرامي آقاي…….. ، سلام
چندي پيش از من خواسته بوديد كه كمي درباره فراماسونري با شما گفتگو كنم و چون در آن زمان حال مناسبي نداشتم به آينده موكول كردم .
اگرچه هنوز گرفتار بيماري و درمان و بيمارستان هستم و نميدانم كه فرصت ديگري باشد يا نه لذا اگر سئوالي داريد بفرماييد .
من تا آنجا كه اطلاع دارم و مجاز به بيان هستم شما را راهنمايي خواهم كرد .
فقط يك شرط وجود دارد كه شما متعهد شويد آنچه را دراين باره باهم گفتگو مي كنيم، نه با كس ديگري سحن بگوييد و نه از آنها براي انتشار مطلبي استفاده كنيد و نه بصورت مكتوب نگهداري كنيد .
بنابراين هرچه را باهم صحبت مي كنيم همان زمان معدوم سازيد .
البته آنچه را كه كه من اطلاع نداشته باشم ( چون در اين جمعيت هركسي تا آنجا مي داند كه پيش رفته است نه بيشتر يعني تا درجه اي كه خود در آن قرار دارد ) ميگويم نميدانم .
و آنچه را كه نمي توانم بگويم خواهم گفت مجاز نيستم.
و اگر از سخني طرفه رفتم آنرا دنبال نكنيد .
چون مجاز به بحث و بيان آن نيستم .
از شما خواهش مي كنم كه حتي اين نوشته مقدماتي را هم پس از مطالعه پاك كنيد .

شب خوش استاد



*

استادگرامي......،سلام
ازاينكه مدتي است نتوانستم براي شمانامه اي ارسال كنم شرمنده ام وآن هم دوعلت داشت:
يكي اينكه همانطوركه خودتان قبلا ًاطلاع داده بوديد، بيماري شما بود كه نخواستم خداي ناكرده مزاحم شما شوم.
نكته دوم هم انبوه كارهاي اداري بودكه خوشبختانه فعلاً ازحجم آن اندكي كاسته شده است.
البته علت اول بيشتر مد نظر بنده بود كه خوشبختانه در نامه آخرتان خبربهبودي نسبيتان را داديد و خوشحالم كرديد.
درموردسئوالات بنده درمورد فراماسوني گرچه ازاولين نامه اي كه نوشتيد وفرموديد حاضريد به سئوالات بنده پاسخ دهيد،روزشماري مي كردم تا موافقتتان رامجدداًاعلام نمائيد.
دراين مدت شرط ادب ندانستم كه دراين باره مزاحم شما شوم.
چون كه هم حالتان مساعد نبودهم محدوديتهاي مربوط به اين موضوع سبب شد باوجود اشتياق فراوان به روشن شدن مجهولات فراوانم دراين مورد،سكوت كنم تاخودشمااعلام موافقت مجدد نمائيد.
پيش ازهرچيزتمام شرايط اعلام شده شمارا كاملاً قبول دارم و با توجه به اوضاع واحوال آشفته همه اين شروط راموجه ومعقول مي دانم.
سئوالات بنده دراين زمينه بسيارزياد است.
من آن نكاتي راكه فعلاً در ذهنم دارم مطرح مي كنم و روش پاسخ دادن به آنها را به شما واگذارمي كنم تا هرطوركه صلاح بدانيد اقدام نمائيد.
آنچه فعلاً برايم مطرح است به شرح زيراست:
1 – مسلما ًفراماسونري هم مانند هرمكتب فكري برپايه مكاتب ديگر بنيان يافته و مانند هر مكتبي در طول زمان دچار تحولات فراواني بوده وهست.
مي خواهم بدانم ريشه هاي فراماسوني چه مكاتبي هستند و اولين بار در كدام تاريخ اين مواد اوليه باهم تركيب شده ونام«فراماسوني»يافته اند.
2- فراماسونها چه ارتباط فكري با نحله هاي سرّي ديگر مانند «گنوستيكها»،«كاتارها»،«شواليه هاي صليب گل سرخ»،«شواليه هاي صهيون»،«كابالاتيستها»وغيره دارد.
3- اولين كشوري كه فراماسونري درآن پاگرفت چه كشوري بود.
4- اصول اوليه وزيربنائي فراماسوني چيست.
- 5 آيااين اصول دركتابي جمع آوري شده اند ياخير.
6- نقش هنرها وادبيات درمعرفي اصول فراماسونري چيست.
كدام رمان يا داستان رامي شناسيد كه برمبناي اصول فراماسونري نوشته شده باشند.
(مانند رمان «تهوع»سارتركه براي معرفي اصول«اگزيستانسياليسم»نوشته شده است.)
-7آيا درفراماسونري هم انشعاب ديده مي شود يا كه مكتبي يكپارچه است.
8- آغاز فراماسونري در ايران كي و كجا بود و درحد امكان سير تحول فراماسونري درايران ازابتدا تا كنون چه بوده است.
9- نقش فراماسونري درفرهنگ وسياست معاصرايران چيست.
10- پيوستن يك فرد به يك گروه يا سازمان دلايل گوناگوني دارد كه البته شخصي هستند اما به صورت كلي آيا شما از پيوستن به اين گروه راضي هستيد يا خير و آيا اهداف مورد نظر شما تأمين گرديده است يا نه.
البته سئوالات ريز و درشت فراواني دارم كه اكنون حضور ذهن ندارم و در آينده آنها راهم مطرح خواهم كرد گر چه به دليل كلي بودن سئوالات فوق پاسخ دادن به آنها هم وقت گير است و مسلماً مزاحمت زيادي براي شما دربر خواهد داشت.
اگركتاب يانشريه اي به صورت eBook داشته باشيد كه در رابطه با موارد مطرحه شده باشد و بتوانيد برايم ارسال كنيد، بسيار سپاسگذار خواهم شد.
به هرحال نمي دانم چگونه مراتب سپاسگذاريم را از شما مطرح نمايم.
آشنائي با شما در اين زمينه- مانند زمينه هاي ديگر- برايم فرصتي مغتنم بودكه بتوانم پاسخي درخور براي سئوالات بي حد وحصر خود داشته باشم.
فقط كسي مي تواند مراتب شادي مرا درك كند كه خودعمري را در جستجوي دانش گذرانده باشد و يافتن پاسخ مجهولات برايش مهمترين ركن زندگي باشد.
بازهم از شما ممنونم كه با وجود بيماري وقت گرانبهايتان راصرف پاسخ گوئي به سئوالات بنده مي كنيد.

شاد و سربلند باشيد ارادتمند: جوینده حقیقت
20/11/85

مصاحبه کتبي



باخبر شديم که يک پژوهشگر جوان حقيقت جو ، با تلاش فراوان موفق شده با يک استاد فراماسونري در ايران تماس برقرار کند و درباره طريقت فراماسونري با او به مصاحبه کتبي بپردازد .
تلاش کرديم تا ارتباط با آن پژوهشگر برقرار ساختيم واز چند و چون آن مصاحبه جويا شديم .
جوينده حقيقت به ما گفت که من متعهد شده ام که هيچ سخني در اينباره با کسي نگويم ولي اگر استاد ماسون اجازه دهند .
اين تعهد از من سلب خواهد شد . وآنچه را گفته و شنيده ام بشما خواهم گفت .
از او خواستيم تا از استاد ماسون ايراني سئوال کند و اجاز بخواهد که ما نيز به حقيقت اين طريقت آشنا شويم .
. پس از مدتي پاسخ مثبت بود و قرار شد مستقيما با خود استادماسون تماس برقرار سازيم .
آنچه را که در پست هاي بعدي خواهد آمد مطالبي است که بين جوينده حقيقت و استاد ماسون رد و بدل شده است .

حقيقت چيست!؟

در این وبلاک سعی برآن است بصورت جدي و عاري از هرگونه پيش داوري پژوهشي درباره فراماسونري صورت گيرد .
ما تلاش ميکنيم با پرهيز از هرگونه پيش داوري و تماس با افراد مطلع و فراماسون هاي ايراني تا آنجا که ممکن است حقيقت را دريابيم .
چون آنچه که تاکنون دراينباره در ايران نشرداده شده همه و همه ناصحيح و بنا به نظرات شخصي بوده است .
حال آنکه ما افرادي را به عنوان فراماسون ايراني در تاريخ کشورمان ميشناسيم که از شايسته ترين افراد بوده و خوشنام ترين مردم زمان خود بوده اند .
زماني که سخن از :
ذکاء الملک فروغي - حکيم الملک - حاج محمد نمازي - علي ابادي دادستان تهران - محمود قوام صدري - اميرعباس هويدا - علي اميني - عليرضا اميرسليماني - احمد هومن - حسين بنائئي - خانبابا بنائي- محسن حداد - سيدجمال الدين اسدآبادي - ميرزا ملکم خان - ميرزا حسن خان مشير الدوله- ميرزا عباسقلي آدميت - سليمان ميرزا اسکندري - دکتر شمس الدين مفيدي و ..... بسياري ديگر افراد يش مي آيد ، آنزمان بر آنچه را که مخالفان و نويسندگان بي اطلاع در مورد اين طريقت و اعضاء آن گفته و نوشته اند مهر باطله ميخورد .
چگونه ميتوان تصور کرد که بنابه گفته اردشير زاهدي و افراد معلوم الحال ديگر اين شخصیت ها براي ورود به لژ بايستي لواط بدهند !!!؟ ( به نقل از : ۲۵ سال در کنار پادشاه ُ خاطرات اردشیر زاهدی - تهران ۱۳۸۱ ُ انتشارات آشیانه کتاب صص ۵۵۴-۵۵۹ )
اینجا
يکي نيست از اين آقا سئوال کند شما که ميگوئيد هيچکس از جريانات داخل لژ باخبر نيست چگونه چنين مزخرفاتي را عنوان ميکنيد !؟
آيا شما خود آزمايش کرده ايد و چنين بوده!؟ ( واقعا که بوالعجب ديوانه اي! )
چگونه ميتوان پذيرفت که افرادي مانند سيدجمال الدين اسدآبادي و ذکاء الملک فروغی و دکتر علي اميني و شيخ خزعل و امام جمعه تهران حاضر شوند که با آنان چنين رفتاري شود .
آيا هيچ عقل سالمي ميتواند اين خزعبلات و نشخوارهاي اين گويندگان و نويسندگان را باور دارد!؟ .
ولي متاسفانه گروهي نادان و عامي که از جنجال و انگ زدن به اين مقام و آن مقام به دليل بيماري روان لذت مي برند اينگونه مطالب را انتشار مي دهند .
ما برآنيم که حقيقت را دريابيم .