۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

نامه سوم استاد ماسون با جوينده کمال( حقيقت)


نامه سوم

نوشته اید:
4- اصول اوليه وزيربنائي فراماسوني چيست.

بطور كلي ديكتاتورها - كمونيستها - متعصبين مذهبي دشمنان اصلي فراماسونها را تشكيل مي دهند .

بهمين دليل در اينگونه كشورها تشكيلات بطور كامل مخفي اداره ميشوند.
كما اينكه با آنكه شاه و حكومت از وجود تشكيلات فراماسونهاي ايراني خبر داشتند .
و حتي در زماني كه نخست وزير و رئيس مجلس سنا ، فراماسون بودند ، اداره تشكيلات در ايران مخفي بود .
اصول اوليه و زير بنايي فراماسوني در قديم حفظ و حراست دانش و تخصص ها بوده و درفراماسونري مدرن و وضع فعلي آزادي - برادري - برابري ميباشد .
اگرچه در قديم هنر و تخصص نقش عمده اي در تشكيلات داشته ولي در فراماسونري جديد مزيت خاصي ندارد .
ارتباط فكري فراماسونها را با نحله هاي سري و آنچه را كه شما ذكر كرده ايد .
من هيچ اطلاعي ندارم .

نوشته اید:
5 - آيااين اصول دركتابي جمع آوري شده اند ياخير.
در مورد اينكه آيا اصول فراماسونري در كتابي جمع آوري شده است بايستي بگويم : آري.
و كتابهاي فراواني در اين زمينه وجود دارد كه به زبانهاي زنده دنيا نوشته شده و در اروپا و خصوصا از مراكز فراماسونري مي توان دريافت نمود.
و ميتوان به جرائت گفت كه هيچ سوژه اي چون فراماسونري در كتابها نيامده است و بيش از 90000 جلد كتاب برابر آخرين آمار در اين زمينه نوشته شده است .

نوشته اید:
6- نقش هنرها و ادبيات درمعرفي اصول فراماسونري چيست.كدام رمان يا داستان رامي شناسيد كه برمبناي اصول فراماسونري نوشته شده باشند.(مانند رمان «تهوع»سارتركه براي معرفي اصول«اگزيستانسياليسم»نوشته شده است.)
در مورد ادبيات كافيست كه به نام گوته آلماني ( حافظ اروپايي) اشاره كنم كه از فراماسونهاي الماني بوده است و موزارت موزيسين و ديگران ...
اما اينكه نقش هنرها و ادبيات در معرفي اصول فراماسونري چيست .
بايد بگويم همانگونه كه اين تشكيلات ابتداء براساس يك تشكل هنري حرفه ای « بنايي - سنگتراشي - نقاشي - و كاشيكاري و ... » برپا گرديده است بنابراين سمبولهاي بسياري را از قبيل «پرگار - گونيا - خطكش - چکش – قلم سنگتراشی – مکعب – مستطیل مثلث - زاويه ها و دايره - و ...» در معرفي خود دارد .
که هر یک معنی و تفسیر خاص خود را دارد که فقط یک فراماسون از ان آگاه است .

نوشته اید:
7-آيا درفراماسونري هم انشعاب ديده مي شود يا كه مكتبي يكپارچه است.
در فراماسونري انشعاب وجود ندارد .
در تشكيلات ماسونيك تغييرات اصلي مربوط به چند موضوع است كه در زير ميآورم :
فراماسونهاي جهان هريك به لژي كه تابع واجازه يافته از يك طريقت است وابسته هستند.
و ماسونيت درهركشور برطبق آيين طريقت خاص به كارهاي ماسوني مي پردازند .
اين طريقت ها عبارتند از:
طريقت يورك : با 12 درجه كه بيشتر در كشورهاي انگليسي زبان و فراماسونري آمريكايي معمول است .
طريقت فرانسوي : با 7 درجه كه در لژهاي تحت رهبري گراند اوريان فرانسه ( شرق اعظم فرانسه ) معمول است .
طريقت سوئدي : با 12 يا 13 درجه كه در كشورهاي اسكانديناوي معمول است .
طريقت اسكاتيش : با 30 يا 33 درجه كه در بيشتر كشورهاي لاتيني نژاد آمريكاي لاتين انتشار دارد .
گراند لژ ايران وابسته به طريقت اسكاتي كه آنرا طريقت اسكاتي كهن و پذيرفته شده مينامند و به گراند لژ ناسیونال دو فرانس وابسته بوده که این گراند لژ هم خود به طریقت اسکاتی کهن و پذیرفته شده وابسته است . .
در همه طريقت ها 3 درجه اول ( كه شامل . شاگرد - يار - استاد ) مي باشد .
از عمده ترين درجات اصلي ميباشد كه بايستي هر فراماسون آن را سِير كرده باشد .
و بيشترين لژ هاي جهان در همين 3 درجه كار مي كنند و درجات بالاتر در آنها مطرح نيست .
يك فراماسون بطور عادي در 3 مورد از عضويت خلع ميشود:
اول عدم شركت در جلسات بدون عذر موجه .
دوم عدم پرداخت حق عضويت ( تعهدات مالي) .
سوم ارتکاب به خیانت و یا تخلف عمده که دادگاه شورایعالی رای به اخراج صادر کند.
اعضاي لژهاي وابسته به طريقت اسكاتي مجاز به شركت در لژهاي تابع طريقت فرانسوي (گراند اوريان )نمي باشند .
در لژهاي تابع طريقت فرانسوي ( گراند اوريان ) اصل بر بي خدايي است و زنان نيز شركت دارند .
و در لژهاي جداگانه و يا مخلوط شركت مي كنند .
در لژهاي وابسته به طريقت اسكاتي و بتبع آن در گراند لژ ناسيونال دوفرانس و لژهاي اجازه داده از سوي اين دو گراند لژ ( لژ بزرگ ايران) مسئله مذهب نقش ندارد و فقط خداشناسي مورد نظر است .
و هرتازه وارد به كتاب مذهبي خود و يا به قانون اساسی فراماسونري بنايان آزاد و شناخته شده سوگند ياد مي كند .
زنان در اين طريقت ورودشان ممنوع است .
دوست من تا اينجا فكر مي كنم كه تا سئوال هشتم را پاسخ گفته باشم .
اگر در اين زمينه سئوالي است بفرماييد تا بعدا به آغاز فراماسونري در ايران بپردازيم .
در مورد اينكه آيا فراماسونري تابع اصول واحدي است يا چون جزاير متفرقي در جهان و جدا از هم عمل مي كنند .
همانطور كه در معرفي طريقت ها گفتم .
هرگراند لژ يا لژ تابع طريقتي است وانجام مقررات ان تابع آن طريقت است.
هرچند كه ممكن است در بعضی موارد با طريقت ديگر در تناقض باشد ولي در اصول اولیه و اصلی مشترک و واحد هستند.
و تبعيت از طريقت خودش الزامي است و نمي توان از آن سرپيچي نمود .
بنابراين ميتوان باين شكل مجسم كرد كه چند كشور بزرگ وجود دارد و بينهايت مستعمرات كه قوانين و مقررات آن كشورهاي بزرگ را كه بر آنها حكم ميرانند اجراء مي كنند.
بنابراين در هر طريقت اجبارا احكام و مقررات مورد توجه بوده و سرپيچي از آن ممكن نيست .
در مورد انشعاب بايستي بگويم :
آنچه ميتوان به آن نام انشعاب داد اتفاقاتي بوده كه در گذشته افتاده و طريقت ها از يكديگر متمايز شده اند و پس از سال 1350 ميلادي كه قانون اساسي نوشته شده انشعابي صورت نگرفته است .
اگر تا اينجا سئوالي نيست در نامه بعدي به پرسشهاي ديگر پاسخ خواهم گفت .


شب خوش . استاد


*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر