۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

نامه نوزدهم استاد ماسون به جوينده حقيقت (کمال)



نامه نوزدهم

دوست گرامی...... سلام،

در پاسخ به سئوالات جنابعالی تا آنجا که دانش من اجازه می دهد بشرح آن می پردازم .

من کتاب «آنتوان دوسن اگزوپری» بنام شازده کوچولو را نخوانده ام.
ولی از نشانه های « صحرا – تنهائی – ستاره – گل – بیابان » آنچه مطمئن هستم ستاره یکی از سمبول های معتبر و عمده است .
در مورد تنهائی نیز می توان این تعبیر را داشت که هر جوینده کمال(حقیقت) تنهاست و اگر به برادران ماسون بپیوندد تنها نخواهد بود ولی از اینکه آن سمبول باشد هیچ اطلاعی ندارم و تا کنون چنین مطلبی را دریافت نکرده ام .
صحرا را می توان به وادی ناشناخته تعبیر کرد که انسانها در آن سرگردانند ولی نمیتوان آنرا سمبولی از فراماسونری دانست .
نقاشی های کودکانه نیز همچنین معنی و تعبیری ندارد .
گل نیز بهمچنین . ولی شاخه ای از گیاه آکاسیا « ميموزا»می تواند از سمبول های عمده ای باشد .
چون در زمانی که استاداعظم «هیرام ابیف» توسط 15 نفر از شاگردان بقتل رسيد .
برای آنکه محل دفن اورا بعدا بیابند شاخه ای از درخت اقاقیا « آکاسیا»در آن محل در زمین فرو کردند .
لذا این گیاه از سمبول های معتبر است ولی گل بتنهائی مفهوم خاصی ندارد.
کتاب پینوکیو را من نخوانده ام و « کارلوکلودی» را نمی شناسم .
ولی میتوان این تعبیرراداشت که آدمکی چوبی (دروغ گو وخطاکار) با آموزش های فرشته ای«استادی» نیکوخصال به انسانی درستکارومفید تبدیل میشود .
در مورد « دکتر گیوتین» من از فراماسون بودن او اطلاعی ندارم .
ولی این نکته را بیاد دارم و لازم به اشاره می دانم که درقدیم افراد محکوم به مرگ را با انواع شکنجه های دهشتناک بقتل می رساندند مانند:
«سرب مذاب در حلق ریختن – با اره از میان دو نیم کردن – مثله کردن – زنده زنده پوست کندن – حلاج وار کشتن يا جدا کردن قطعات آدم زنده ...- شمع آگین کردن – انان را به دو اسب یا ارابه بستن و در دوجهت راندن – از ساختمان و برج فرو انداختن – چشم درآوردن و زبان بریدن و ....»
دکتر گیوتین که خود از کسانی بود که این گونه مجازات ها را بر نمی تافت .
برآن شد که راه سهل تر و مناسب تر و کم رنج و دردتری را برای محکومین به مرگ بیابد و اختراع گیوتین نتیجه این تفکر بوده است . بی تردید اکنون در این دوره گیوتین نمی تواند مورد پذیرش باشد .
در واقع اقدام دکتر گیوتین در جهت کم کردن درد و رنج محکومین بوده است نه در جهت قتل و شکنجه افراد.
در مورد اینکه فراماسونها معتقدند جویندگان حقیقت (کمال) هستند تردیدی نیست .
زیرا هیچ کس کامل نیست !
ولی اینکه فراماسونری و افکار ماسونی ادامه کار کیمیاگران است سخنی باطل است و قابل پذیرش نیست .
درمورد کتاب دوم نوشته محمدظهیرالدین در شهر « لکنهور» (منظور كتاب اسرارفريميشن است) .
خلاصه کلام در دوبخشی که فرستاده بودید آن بود که یک فراماسون می تواند فراماسون دیگری را حتی از پشت دیوار و ندیده تشخیص دهد و او را یاری نماید !
پاسخ، آری است .
زیرا یک فراماسون می تواند در حضور با علائمی که بهم نشان می دهند چه از طریق نمایش علامت و یا تماس دست برادران ماسون خود را بشناسند و یا با بیان کلمات یا جملاتی که لازمه آن پاسخ مناسب فرد مقابل است ، همدیگر را بشناسند.
« البته نه درجه و مقام یکدیگر را ».
به همین ترتیب از پشت دیوار و یا پشت تلفن و یا وسیله نامه و تلگراف هم می توان با بیان کلمات و علائم خاص یکدیگر را شناسائي کرد !.
بدین ترتیب که مثلا :
من از این طرف دیوار به شما که آنطرف هستید و من را نمی بینید ولی صدایم را میشنوید « اولین بخش اولین رمز ماسونی »را مي گويم .
فرض اینکه اولین رمز« شمع روشن »باشد.
و شما دومين بخش آنرا بيان ميکنيد .و یا برعکس .
زماني که شما یا من اولین بخش از آن جمله رامی گوید«شمع» و دیگری اگر فراماسون نباشد نمی داند دومین بخش چیست ولی اگر فراماسون باشد میداند که دومین بخش « روشن» است و می گوید «روشن » ، «شمع روشن».
با این ترتیب آن دو یعنی من و شما همدیگر را میشناسیم ولی از درجه و مقام هم اطلاعی نداریم مگرهم درجه باشیم و آنهم با علائم خاصی شناسائی میشود که که از بحث ما خارج است .
در مورد آن که نوشته :
شخصی موثق که گویا وارد لژ شده و سپس از فراماسونی خارج شده مراحل مختلف تشرف را چنین معرفی نموده است.
باید بگویم که کاملا بی ربط و یاوه است .
و اگر از اثرات حشیش و بنگ نباشد یقینا گروهی شیاد دست به چنین کارهائی زده اند و اینکه نوشته فراماسونری 7 درجه دارد کاملا بی اساس است.
زیرا : اصل فراماسونری 3 درجه است .
و کسی که این سه درجه را طی کرده و موفق شده باشد به درجه استاد ماسونی می رسد و در واقع یک ماسون است .
بنابراین هرکس که به لژی وارد شده باشد و حتی مدتها در آن بوده و خارج شده باشد ماسون نیست .
اما طی مدارج و تشریفات از 4 تا 33 درجه در واقع در لژهایی که بترتیب 7 – 14 – 18 – 24 – تا 33 می رسد انجام میشود و جنبه تشریفات و طی مقامات عالی را دارد .
ولی هیچ فردی از فراماسونری تا 3 درجه را طی نکرده و توفیق حاصل ننموده باشد نمی تواند تشریفات بعدی را طی کند .
نحوه انتخاب و گذراندن آن مراحل تشریفات خاصی دارد که از بحث ما خارج است .
آنچه را که آن فرد اعلام کرده:" از زمانیکه سوگند یاد کردم یک مرده با شمشیر همه جا و همیشه مرا همراهی می کرد و هر فراماسون دیگری را که دیدم او هم یک مرده با شمشیر بالای سر خود داشت ."
بنظر من این شخص خواسته بگوید در افکار من این چنین بوده و من به دلیل سوگند چنین احساسی داشته ام وگرنه گفتار او فقط و فقط از مغز یک بیمار روانی نشئت میگرفته .
چون هیچ مفهومی ندارد .
و اما تا کنون هرگز دیده نشده که یک ماسون از فراماسونری مستعفی شود . ماسونهائي که به هردليل نخواهند در لژ شرکت کنند استعفا نمي دهند بلکه مرخصي نامحدود ميگيرند و هيچگاه اسرار را فاش نمي کنند .
ولی بسیاری از ماسون ها حتی در درجات بسیار بالا تا 32 درجه به دلیل عدم رعایت مقررات و تعهدات و حق عضویت و یا عدم حضور غیر موجه در جلسات لژ اخراج شده اند . ولي اين افراد نيز هيچ زمان اسرار را فاش نمي کنند .
امید است پاسخ کافی و وافی داده باشم .
شب خوش : استاد

*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر